چکیده
گرچه اکثر کشورهای جهان به سمت «جهانی شدن» گرایش دارند اما در مورد مفید بودن همه ابعاد مختلف این پدیده شک و تردیدهایی وجود دارد. یکی از مسائلی که همواره مطرح شده این است که فرآیند جهانی شدن ممکن است تحت شرایطی موجب افزایش فقر شود. برای مشخص شدن ابعاد این موضوع در این مطالعه فرضیه وجود رابطه منفی بین ابعاد مختلف جهانی شدن و فقر را در مدل دالر و کرای آزمون میکنیم. ما روش داده های تابلویی پویای کلان را با استفاده از دادههای 31 کشور برای سالهای 2012-1960 به کار میبریم. همچنین ما کشورها را به دو دسته توسعه یافته (استرالیا، آلمان، انگلستان، کانادا، آمریکا، هلند، فرانسه، بلژیک، ایتالیا، اسپانیا، سنگاپور) و درحال توسعه (آلبانی، آرژانتین، برزیل، شیلی، چین، کلمبیا، هوندراس، اندونزی، ایران، جامائیکا، ماداگاسکار، مکزیک، مالزی، پاکستان، پاراگوئه، رمانی، تاجیکستان، تونس،اوروگوئه، ویتنام) تقسیم کردیم تا در صورت وجود تفاوت در تاثیر سیاست شناسایی شود.به دلیل محدودیت اطلاعات تنها از شاخص شدت تجاری (نسبت صادرات و واردات به تولید ناخالص داخلی) و نسبت سرمایهگذاری مستقیم خارجی به تولید ناخالص داخلی، به عنوان معیارهایی برای ابعاد مختلف جهانی شدن استفاده میکنیم.
نتایج این مطالعه چنین نشان میدهد که هرچند اثر مثبت باز بودن تجاری در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بر افزایش درآمد متوسط فقرا و درنتیجه کاهش فقر را نمیتوان رد کرد؛ اما از طرف دیگر اثر باز بودن مالی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه متفاوت است. به شکلی که این اثر در کشورهای توسعه یافته مثبت و در کشورهای در حال توسعه یک اثر منفی بر سهم درآمدی فقراست. این نتیجه برای کشورهای در حال توسعهای چون ایران چنین پیشنهاد میکند که برای دستیابی به توسعه پایدار، جهانی شدن در همه ابعاد صورت پذیرد. برای مثال چنانچه قرار است درهای مالی از طریق سرمایهگذاری مستقیم خارجی باز شود، مناسب است درهای تجاری هم از طریق تسهیل قوانین صادراتی و وارداتی باز شوند. همچنین این مطالعه سیاست های مکمل حمایتی از فقرا را در مواردی به تناسب نوع جهانی سازی پیشنهاد میکند.
JEI: F60, F62, F66, C23, P36.
واژه های کلیدی: فقر، جهانی شدن، باز بودن تجاری، سرمایه گذاری مستقیم خارجی.